عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ  یــار

این باران هایے که می بارد و نمی بارد ،
همه را شاعر کرده است
باریدنش یک جور ، نباریدنش جور دیگر
حجم نداشتن هایت را به رخ ما می کشد
این جایے که بےتو ،
نه زمینش زمین است ، نه آسمانش آسمان.
مےگویم : پدرانمان سیب سرخ کدام جنت اعلایے را گاز زدند
که فرزندانشان از درک ولایت شما رانده شده اند ؟
این جغرافیای غربت را ،
بےشما نخواهیم کجا را باید مُهر کنیم ؟
" به جان عزیزتان ، بودن بی درک شما ،
عینِ ظلم است "

می فرمایی ندبه بخوان ؟
مےخوانم : اشکوا الیک
شکایت دارم برشما ؛
از تنـــهایے خودم ،
از تنـــهایے شما....

نویسندگان
پیوندها

« بِسْــمِ رَبِّ الحُــسَیْنْ »

گفتى اگر تو بى پناهى من حسینم

حتى اگر غرق گناهى، من حسینم

گفتى بیا پاک از گناهت میکنم من

تو رو به چاهى، رو به راهت میکنم من

گفتى بیا مثل تــو خیـلى خــار دارم

حتى براى مثل تــو هم کــار دارم

 

 

آواره ام، آواره را آواره تــر کــن

بیچاره ام، بیچاره را بیچاره تر کن

هرشب اسیرم میکنى پاى بساطت

دارى تــو پیرم میکنى پاى بساطت

من چاى میریزم گناهم را بریزى

یکجـــا تمام اشتبــاهم را بریــزى

شــأن نزولت میکند آخر بلندم

سر را تو دادى جاى آن من سربلندم

من خام بودم غصه و غم پخته ام کرد

این پخت و پزهاى محرم پخته ام کرد

خوب است نوکر آخرش بى سر بمیرد

خوب است بین نوکرى نوکر بمیرد

خوب است ما هم گوشه اى عطشان بیفتیم

در زیـــر پاى ایــن و آن عریـــان بیفــتیم

 

پینوشت :

خوشبخت ترینم که نیازم به کسی نیست،چون ریزه خور سفره دربار حسینم.

الحمدلله و به لطف ارباب مهربان رزق نوکری محرمان را کربلا نوشته اند.

ان شاالله راهی ام و دعا گو

حلال بفرمایید، یا علی مدد.

 

 

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۸:۴۸
سیـده بانــو


مـرگ، گل باشد اگر، در طلبش گلدانم
خون اگر ریخته شد، ریشه دهد ایمانـم

"مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک"
چند وقتیست در این دایره سر گردانـم

"چنـــد وقتیست سـرم میل بریدن دارد"
چـــون اویس قــرنى میشکند دنــدانم





بابی انت و امی که فقط کافی نیست
همه ی دار و ندارم ، همه فرزندانم

بنـــویسید مرا حُـــرّ فــدایی دمــشق
بنـــویسید که بر عهــد خودم میمــانم

من اگر خوبم اگر بد به شما مربـوطم
نگـــذارید خجالت بکشم...... میــدانم

خوب میدانم اگر گوشه ی چشمی باشد
یـــا دمِ قدســیتان، بــا نفســی سلـــمانم

کاش روزی بخرد در هم و قسمت بشود
به فدایِ حرم حضرت زینب (س) جــانم

در صف حشر که مردم همه گریان باشند
من اگـــر کشته ی عشق تو شوم خنـــدانـم





۳۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۲۰:۱۴
آقا سید علـی

خوب است که که عاشق جگری داشته باشد

آشفتـــگی بیشـــتری داشتـــه باشـــد

حاجات بهانه است که ما اشــک بریزیم

خوب است گــدا چشم تری داشته باشد




پرواز من این است که یک کنج بیفتم

این بال بعیــد است پری داشته باشـــد

ای یــار سفــر کرده نگـــاه پر لطفت

وقتش شده بر ما نظری داشته باشد

گر سنــگ دلــم باز تعلق به تو دارم

هر کعبه ای باید حجری داشته باشد

سـر می زنم آنقــدر به در تا بگشایی

خوب است گدا هم هنری داشته باشد

از دور خودت دور مکن چند گـدا را

خوب است که شه دور و بری داشته باشد

قبل از سفـــر آخرت ای دوست دلـم را 

بگذار به سویـــت سفـــری داشتــه باشد

انگــار بنا نیست ببیــنم تـــو را ...  پـس

بگـــذار دلــم یـک خبــری داشته باشــد 

 


پیـــنوشــت:

یک روز مــانده تا میــلادِ مهربانْ تــرین پــدر ؛

او خــواهد آمد و با مهــربانی هایش نشان خواهد داد

قبل از دیدنش زنــدگی نکرده ایم...

اللهم عجل لولیک الفرج

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۷
سیـده بانــو

 

تا خیـمه‌ی تقـرّب تــو پــر کشـــیده ایــم

تــو نــور محــض و مــا ز تبار سپیده ایم

آقـــا اگر « مَصارِعُ عُشّــاق » کربلاست

در عــاشقــی به منــزل آخــر رسیده ایم

 

 

با عطـر سیـــب پیرهنت مست می شویــم

شیـــدائی قبیله‌ی عشـــق و عقیـــده ایم

دل بـر شکــوه جنــت الاعلی نبســته ایم

وقـتی بهشـــت را به نگــاه تــــو دیده ایم

در بذل جـــان به راه تو مشــتاق تر زِ هم

عشــق تو را به قیمت جان ها خریده ایم

لب تشــنه ایم و در صف پیکار می‌رویم

وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم

کی دست می‌کشیم از این طوف عاشقی؟

با آنکه صــد جراحت شمشیر دیده ایم

جـان می‌دهیم و یک سر مویت نمی‌دهیم

در کــربلا حماسه‌ی عشـق آفریده ایم

هفتاد و دو صحیفه‌ی با خون نوشته ایم

هفتاد و دو کتیبه‌ی در خون تپیده ایم 

در جســـم ما هنــوز تب جانفشانی است

«هَل مِن مُعِین» بی کسی ات را شنیده ایم

خورشید نیزه ها شدی و در هوای تـــو

بر روی نیــزه مثل ســـتاره دمیــده ایم
«یوسف رحیمی»

 

 

پینــوشت :

و چه خوب شد که تــو به دنیا آمدی، به دنیای نوکری

که جز شما کسی را ندارد... اربــاب

پیشاپیش میلاد آقامون ، مولامون ، اربابمون  وحلول ماه پر خیر و برکت شعبان و اعیاد شعبانیه مبارک باد.

 

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۴۴
سیـده بانــو

دریایی و دل دادی یک روز به دریایی

این شد که پدید آمد از عشق تو دنیایی

هم صاحب آبی تو، هم روح حجابی تـو

هـم نــورِ دل ساقــی، هـم مــادر سقـایی

 

  

شیدایِ شکــوه تو تنـها دلِ حیــدر نیست

عالم همه مجنونند وقتی که تو لیلایی

از نور تو یا کوثر- تا کور شود ابتر-

دارد دلِ  پیغــمبر چه اُم ِ ابیــهایــی

باغی شده پر برکت، بهتر شده از جنت

حالا که زمین دارد انسیه حورایی

آن روز چرا محشر نامش نشود؟ آخر

آن روز تــو می‌آیی ای جلوه‌ی زیبایــی

گفتــند که پنهــانی، امـا به خـــدا دیــدم

هر لحظه که درماندم، آن لحظه همان جایی

در خواندن تــو سوزی است، با ما تـو بخوان مـادر

       « ای پادشــه خـــوبان داد از غــمِ تنــهایی »     

 

پینوشت :

وقتی مادر داری ، آغوشِ گرمش پناه است برای تمام دلتنگی ها و بیقراری هایت... مادر آرامت میکند، پناهت میدهد...مادر تنها کسی که تو را برای خودت دوست دارد و اشتباهاتت را زود میبخشد... مادر داشتن بهترین حس دنیاست.همیشه مادری کرده ای برای ما که تنها تو را داریم.

میلادت مبارک مــادر ِجوانم.

 

۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۳۸
سیـده بانــو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۳۱
سیـده بانــو

وقتی که نقش روی تو لبخند میشود

زیبــاترین بهــشت خـــداوند میشود

امسال هم گـذشـت و زمستان بهار شد

امسال هـم بـدون تــو اسفنــد میشود



یک لحظه بی تو آه چه سخت است زندگی

با  تــو تمــام عمــر خوشایــند میشــود

مثـل تــو مهــربان پـدری یا اَباالرحیـم

کی بیــقرار این همـه فرزند میشـود 

بازآ،که زیر پای تو از خونِ هر شهید

خـاکِ شلمــچه دجله و اروند میشــود 

آخر زِ راه میرسی ای وعــده ی خــدا

آری هرآنچه را که نوشتند؛ میـشود



پینوشت :

یکسالِ دیگر بدون تو گذشت، یکسال تنـها ماندی ، یکسال تنها ماندم.

این روزها همه جا حرف از بهار است اما تا تو نباشی بهاری نیست.

اگر بیایی همه روزهایمان بهاری است حتی اگر میانِ زمستان باشیم

یا رَبیــعَ الأَنـام


۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۳۸
سیـده بانــو


 


گلدان یاس خانه پر از عطر سیب بود

بر جان غنچه ها دم امن یجیب بود

هجده بهار طعم خزان را ندیده و

حالا پس از سه ماه ... زمستان عجیب بود

مادر اگر نبود و پدر صبر اگر نداشت

امروز نقش مأذنه ها هم صلیب بود

وقتی قسیم نار و جنان یاوری نداشت

وقتی که از سلام هم او بی نصیب بود

وقتی که زخم کوچه و در زخم ماندنی است

محراب کوفه مرهم درد طبیب بود

مادر غریب ، گل گلخانه اش غریب

آری حسن غریب و حسینش غریب بود

.......


آواره های روضه ی سلطان مشهدیم

وقتی که روضه، روضه ی "یابن الشبیب" بود: 

"یابن الشبیب عمه ی ما را کتک زدند

آتش هزار بار به باغ فدک زدند"



۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۴۴
آقا سید علـی

قـرار بــود که عمری قرار هم باشیم

که بی‌قــرار هم و غمگسار هم باشیم

اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز

مـن و تـو تا به ابــد در مدار هم باشیم



 

کنون بیا که بگرییم بر غریبـی هــم

غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم

نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیـوار

مگــر قـــرار نشد رازدار هــم باشیــم؟

نگفتی‌ام  زِ چه رو ، رو گرفته‌ای از من

مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم؟

به دسـتِ خسـته‌ی تـو دست ِ بسته‌ام نرسید

نشــد که مثـل همیشه کنـــار هــم باشیــم

شکسته است دلــم مثل پهلویت آری

شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم

 
 

پینوشت:

با روضه ی مادر باید مُرد، باید جان داد

باید آمد و روبروی ایوان طلایتان کنار شما روضه مادر خواند و جان داد

کنار شما که عزیز از دست داده اید،عشق از دست داده اید،مولای غریبم

 

۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۲۱
سیـده بانــو

 

 

 

روسیاهی است که میخواست مقیمت باشد

دانه ای باشد و او "زاغ کریمت" باشد

به پناه آمده شاید که کبوتر بشود

یا نه، قربانی آن ذبح عظیمت باشد

"کلنا حرُّک" یا عمه ی دلسوخته ها

کاش این سوخته پر، حر سلیمت باشد

کاش روزی بشود مثل پرستوی دمشق

که مسلمان شده ی چشم کلیمت باشد

روز عشق همه ی در به درانت بی بی

روز بی سر شدن پای حریمت باشد

 

 

 

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۴۶
آقا سید علـی