عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ  یــار

این باران هایے که می بارد و نمی بارد ،
همه را شاعر کرده است
باریدنش یک جور ، نباریدنش جور دیگر
حجم نداشتن هایت را به رخ ما می کشد
این جایے که بےتو ،
نه زمینش زمین است ، نه آسمانش آسمان.
مےگویم : پدرانمان سیب سرخ کدام جنت اعلایے را گاز زدند
که فرزندانشان از درک ولایت شما رانده شده اند ؟
این جغرافیای غربت را ،
بےشما نخواهیم کجا را باید مُهر کنیم ؟
" به جان عزیزتان ، بودن بی درک شما ،
عینِ ظلم است "

می فرمایی ندبه بخوان ؟
مےخوانم : اشکوا الیک
شکایت دارم برشما ؛
از تنـــهایے خودم ،
از تنـــهایے شما....

نویسندگان
پیوندها

فقط بر روى شمشیر تو رد خون نامى هاست

به زیر سم دلدل مرکبت جاى حرامى هاست

همه یل هاى نامى عرب با دست تو مردند 

ازین رو کینه ات ارث حجازى ها و شامى هاست

حریف درخورى پیدا نشد در روبروى تو

تمام زخمهات از پشت سر، از بى مرامى هاست

خود تو یادمان دادى که دنیا بى على چیزى

شبیه استخوان خوک در دست جذامى هاست

چنان شیرین شده کامم پس از بوسیدن خاکت

که در ذهنم نجف پایان کل تلخ کامى هاست

چگونه شکر این نعمت به جای آرم که در عالم

امام ما فقیران و گنه کاران و عامى هاست

سید علیرضا شجاع

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۱۶
سیـده بانــو

 

نه کارى دیگر از دست کسى هم بر نمى آید

دلى از ما سفر کرده ست که دیگر نمى آید

دلى جامانده در ایوان طلا محو تماشایت

که حتى پیش ما با وعده ى زرگر نمى آید

صداى دستِ روى گنبدت در گوش من میگفت

کسى دستش که از دست تو بالاتر نمى آید

قیامت غبطه خواهم خورد بر کاشى دیوارت

چنان چسبیده از عشق تو کز جا در نمى آید

به انگشتر فروشى هاى بازار نجف گفتم

بغیر از دُر به کار دست من گوهر نمى آید

شراب کهنه اى دارى که جز ظرف ضریحت را

تحمل کردنش از عهده ى ساغر نمى آید

على میگویم و پر میزند قلبم به عشق تو

چرا بر شانه ام از شوق اسمت پر نمی آید

به هر جنگى که نامت را خدا در عرش میخواند

به سمت لشکر اسلام جنگاور نمى آید

یهودى هاى قطفان خوب میدانند در خیبر

بدون ذکر یا حیدر در از جا در نمى آید

سید علیرضا شجاع 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۳۸
سیـده بانــو

 

از دور میرسم به تماشاى گنبدت

محو طلوع شمس مطلاى گنبدت

خورشید زیر دست شما ذره پرورست 

دست خداست رفته به بالاى گنبدت

جانم به آن قصیده ابن ابى الحدید 

وقتى که نقش بسته به پهناى گنبدت

با چشم بسته پر زده ام دور این حرم

مثل همان کبوتر تنهاى گنبدت

در انتهاى شهر نجف گم نمیشوم 

قبله نماست طلعت شبهاى گنبدت

ما بعد مرگ هم به زمین غبطه میخوریم 

برزخ جهنمى شده منهاى گنبدت

سید علیرضا شجاع

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۲۳
سیـده بانــو

بابا بینِ بچہ هاش فرق نمیزاره 

مولا بین زائراش فرق نمیزاره 

بابا 

من خسته و خراب و ویرونم 

بہ این خونہ ے تاریڪ و سوت و کور هم نگاه کن

بہ این دلِ بی سر و سامون هم نگاه کن 

نگام کن ...

نگام کن بابا 😢

عیدِ ولایتت مبارڪ 💚🌷

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۲۷
سیـده بانــو

یا مولا دلم تنگ اومده ...

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۸ ، ۲۳:۵۱
سیـده بانــو

من حرِ بی پناهم

مولا به من نظر کن .... 💔

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۴۳
سیـده بانــو


باشد قرار و وعده ے ما 

جَنَّتُ الحُسَیـــــن

اینجــــا براے سینہ زدن 

جایمان کـــــم است ...


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۶ ، ۱۷:۴۸
سیـده بانــو

دســتت چرا دوباره پناهم نمیشود 
نــوری برای روی سیاهم نمیشود
باران مهـــربانی لبخــندتان چــرا 
مهمــان شوره زار نگاهـم نمیشود 

 

از روزگار وصـل تو را خواستم ، نشـد 

از او هرآنچه را که بخواهم ، نمیشود 
تنها نه توبه های فراوان که هیچ چیز 
مرهــــم برای عمــر تبــاهم نمیشـود 
این شعـر ها که جای تــو را پر نمیکند 
این شعر ها که پشت و پناهم نمیشود 
مـن آه میکشم عوض این گلایــه ها 
چون هیچ یک به خوبی آهم نمیشود


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۹
سیـده بانــو

میرسم آخــر به ســویت یا علی‌موسی‌الرضا
مینشینم روبــرویت یا عــلی‌موسی‌الرضــا
با دو چشمانم نگاهت‌ میکنم هر روز و شب
تا کنم دل فـــرشِ‌کویت یا علی‌موسی‌الـرضا

 


آخرش خواندی مرا؛شاهِ خراسان از کرم
تا که بستم دل به مویت یا علی‌موسی‌الرضا
زائـــرم بارانـــی‌ام ما را بنوشان از کــــرم
جرعه یِ آبی ز جــویت یا علی‌موسی‌الرضا
یک بغل وا کرده‌ای از شهرِمن تا شهرِعشق
جـــان فدایِ آبرویت یا علی‌موسی‌الرضـــــا
بال میــخواهم گـــشایم بر فــراز گنــبدت
پر زنم در های و هویت یا علی‌موسی‌الرضا

 

پینوشت :

در روزهایی که سخت میگذرند و تلــخ

دلم را به امیدِ دیدارِ روی ماهِ تــو آرام میکنم

 تا به یمن میلادِ مبارکت پناهش دهی در آغوشِ مهربانیت مهربانترین امــام

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۲۰
سیـده بانــو

تو آمدی که جهان جای بهتری بشود
به نامت از همه ى خلق دلبری بشود
که برتر از همه اعمال نوکری بشود
نصیب فطرس از این آستان پری بشود

اگر چه در تب این عشـــق پــر نمیـماند
به پیـــکر و تن شـــوریـده سر نمـیماند
تـــو آمـــدی به گــــدا اعتبار بخشیدی 
به مبـــتلای غمت حال زار بخشیـــدی 
به صد هزار نکرده هزار بخشیدی
به نوکران جهان شغل و کار بخشیدی
هزار شکر که ارباب ما شما هستی
دعـــای وارده و مستـــجاب ما هستی
زیاده از سر ما بوده است بیش و کمت
شدیم ما متنـــــعم ز سفره ى کــرمت
به قطره قطره ى اشکی که ریختم ز غمت
"تـــو آمــــدی و خوش آمد مرا ز آمــــدنت
خوشم که بست نشستم به پای اربابم
خوشم که نام تو را میبرند و بی تابم
و پای روضه ى تان بی حساب میگریم
برای زمزمه های رباب میگریم
به هر دمی که بنوشم ز آب میگریم
برای حضرت عالیجناب میگریم
مرا ببر به حریمت به سمت کرب و بلا 
بگیر هر چه که دارم نگیر أشکم را

#سید_علیرضا_شجاع

 


پینـــوشت :

اینجا را گذاشته ام برای ثبت روزهای خوشبحتی ام

برای کربلا آمدن ها و روز های کنار تو بودن 

برای روز میــلاد تو

قـــرارِ دلـــم ، آرامش وجـــودم

میلادت مبارک دلِ عاشق و بیقــرار تمام نوکـــر ها 

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۵۹
سیـده بانــو