یادگارِ بـــرادر
شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ
روایت شبِ ششم ؛
و باز هم از تبار حضرت مجتبی... امام کریم...
چه رضایت نامه ای امضا کردی کریم آل طه
چقــــــــدر دلِ پسرت شاد شد از گشوده شدن این نامه
خواستی سهمی داشته باشی باشی در کربلای حســـین ات
آخر این خانواده همگی حسین را جورِ دیگری دوست دارند...
شیر مردت دلاوری کرد
در میدان نبرد، اربابش را خوب یاری کرد
شیر مردت بیقرار بود که نکند اربابش اجازه ندهد راهی میدان شود
برای شهادت در راهِ یار
برای چشیدن حلاوت طعمی شیرین تر از عسل ...
راهی میدان و شد و ....
چقـــدر شبیـــــــه علی اکبرش شده بودی لحظات آخر ...
۹۳/۰۸/۱۰