نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...
این باران هایے که می بارد و نمی بارد ، همه را شاعر کرده است باریدنش یک جور ، نباریدنش جور دیگر حجم نداشتن هایت را به رخ ما می کشد این جایے که بےتو ، نه زمینش زمین است ، نه آسمانش آسمان. مےگویم : پدرانمان سیب سرخ کدام جنت اعلایے را گاز زدند که فرزندانشان از درک ولایت شما رانده شده اند ؟ این جغرافیای غربت را ، بےشما نخواهیم کجا را باید مُهر کنیم ؟ " به جان عزیزتان ، بودن بی درک شما ، عینِ ظلم است "
می فرمایی ندبه بخوان ؟ مےخوانم : اشکوا الیک شکایت دارم برشما ؛ از تنـــهایے خودم ، از تنـــهایے شما....
همه ش با خودم میگم؛ تو خـــدا ی منی تو خـــداااا ی منی تو ، خـــدای منیییییی
مگه نمیگیم اِنا لله؟ مگه ما مالِ تو نیستیم؟ مگه تو حواست بهمون نیست ؟؟؟
تو اَسمَعُ الســـامِعیــنی تو اَبصَـــر الناظـــرینی تـــو از رگ گردن به ما نزدیکتری... پس تو حال من و میبــینی، میــفهمی، میدونی چی میخوام میدونی دردم چیــه، غمم چیــه من میـــترسم خدا
خــدایـــا نکنه خودت و ازم بگیری نـــکنه عشقت و ازم بگیری نـــکنه عشق ارباب و ازم بگیری؟؟
نکنه عشق اهل بیتت رو ازم بگیری ؟؟؟
خدایا من بنده ی بدی بودم دیـــر اومدم اما بالاخره اومـــدم این روز ها از اون روزهاییه که فقط یه رد پا توی زندگیمه
رد پای تـــو...
رد پای منی وجود نداره چون توی آغوش تو ام خدایامن و پس نزنی ردم نکنــــی خدایا من و با هیچی امتحان نکن با هیچ چیزی که بخواد تو رو ازم بگیره که هر چقدرم امتحانم کنی... باز تو رو انتخاب میکنم...
خدایا من و از ارباب دور نکنی میدونی چقدر عاشق یکی یک دونه ات هستم عاشق ترین خدای عالم این کمترین بنده ت این کوچیک ترین و بدترینشون فقط میخواد اجازه بدی بازم کنارت باشه اگه خطایی کرده ببخش اما با دوری از خودت مجازاتش نکن
کاش سمت حرمت باز شود پنجره
ها، باز از دوریت افتاده به کارم گره ها
ننوشته ست گنهکار نَ یــاید به حرم، پس بیایید
اگر خوب و اگر بد به حرم
برسد خواهش این ناله ی ممتد
به حرم، زود ما را برسانید به مشهد به حرم
بیماری که زخم های عمیق برداشته باشد ، آنقدر عمیق که از داد و فریاد درد هایش ، از بد قلقی هایش تمام طبیبان شهر به تنگ آمده
باشند یک طبیب مهربان و صبور می خواهد که وقتی مرهم بر زخم هایش می گذارد و دادش گوش
فلک را کر و غرغرهایش خودش را هم به تنگ می آورد طبیبش طبیبانه بر بالینش بنشیند و
نه مرهم ،که طبیبش خود درمان دردهایش باشد . . . این زخم های عمیقی که دنیا به هر گمشده
ای می زند طبیبی دیگر می خواهد نعم الطبیبی می خواهد ...
هرچند که سبز و بی
گناهی غزه! مظلوم و غریب بی پناهی غزه!
در خون تو نقش کربلا می بینیم، بدجور شبیه قتلگاهی غزه!
گریه نکن! کوچولو کسی صدایت را نمیشود چشمهایت را ببند، گوشهایت را بگیر شاید موشکی که به سمت تو میآید راهش را عوض
کند گریه نکن! کوچولو، مُردن که ترس ندارد
شبـــهای قــدر اعظم شبهای ماتــم است باور کنید حال خــدا نیز درهــم اســت آنقدر
که زمیــن و زمـان را به هم زده آه ای خدا هــوای نجــف بر سرم زده یک عمر درد و غربت مولا تمـام شد یک عمر داغ دوری زهرا تمام شــد
وقتی به یاد فــاطمه از کوچه ها گذشت بر قلب زخم خوردۀ مولا چه ها گذشت ای داغ
های کوچــه خدا حافظ شمـا ای نخل های کوفــه خدا حافظ شمـا کافیست هرچه بین شما بوده ام اسیر دنـیای بی وفــا برو بی علـی بمیــر
پی نوشت :
بابای یتمیان کوفـــه ، بابای
همـــه ی دنــــیا
مولـای انس و جان، ایـام
شهادتتانرا به ســوگ نشسته ایم
باشد که یتــــیم نوازی کنید و
دستانمان را بگیرید
امید که در شبـهای قدر ، قدری
، قـــدرتان را درکــــ کنیم