عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ  یــار

این باران هایے که می بارد و نمی بارد ،
همه را شاعر کرده است
باریدنش یک جور ، نباریدنش جور دیگر
حجم نداشتن هایت را به رخ ما می کشد
این جایے که بےتو ،
نه زمینش زمین است ، نه آسمانش آسمان.
مےگویم : پدرانمان سیب سرخ کدام جنت اعلایے را گاز زدند
که فرزندانشان از درک ولایت شما رانده شده اند ؟
این جغرافیای غربت را ،
بےشما نخواهیم کجا را باید مُهر کنیم ؟
" به جان عزیزتان ، بودن بی درک شما ،
عینِ ظلم است "

می فرمایی ندبه بخوان ؟
مےخوانم : اشکوا الیک
شکایت دارم برشما ؛
از تنـــهایے خودم ،
از تنـــهایے شما....

نویسندگان
پیوندها
 

این ثانیه های گذران صبر ندارند..

اللهم رب شهر رمضان.. داره کم کم تموم میشه... الذی انزلت فیهاالقران..

شبهای انس خوشگل با قران..وافترضت علی عبادک فیه صیام..

سحرهای بانشاط و دم افطاری های عطشان الحسین..

صل علی محمد و آل محمد و ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام...

گرد حرم دویده ام ، صفا و مروه دیده ام

هیچ کجا برای من ، کرب و بلا نمیشود

هیچ کسی برای من امام رضا(ع) نمیشود...

و اغفرلی تلک الذنوب العضام فانه لا یغفرها غیرک یا علام و یا رحمن...



پی نــوشت :

فکر نمیکنم دریای رحمتت چیزی از گناهانم باقی گذاشته باشه...

بالحسیـــن الهی العــــفو

۲۵ تیر ۹۳ ، ۲۰:۰۰
سیـده بانــو

نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا ، چقدر محترم است ، گـــدایی ات  آقــــا

نشسته ام بنویسم حسن ، کریم ، کرم ، مدینه ، سفره ی آقا ، برو بیا ، آقا

نشسته ام بنویسم به جای العـــفوم ، الـــهی یـــا حسن  ، یا کریم ،  یا آقـــا

تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست ، بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا

دخیل های نبسته شده زیاد شدند ، چرا ضریح نداری ؟ چرا چرا آقا

 



نشسته ام بنویسم که قامتت طوباست ، نگات مثل علی و صدات مثل خداست

نشسته ام بنویسم علی است بابایت ، نشسته ام بنویسم که مادرت زهراست

تویی کریم کرم زاده من گدا زاده ، مرا خدا به تو داده تو را به من داده

نشسته ام بنویسم که سفره داری تو ، همیشه بیشتر از حد انتظاری تو

به دست با کرمت می دهی کریمانه ، به سائلان حسینت هر آنچه داری تو

تو نیمه ی رمضانی ولی شب قدری ، مرا به دست خداوند می سپاری تو

اگر بناست بسوزم به هیزم فردا ، قسم به چادر زهرا نمی گذاری تو

 


پی نوشت :
بی مرحــمت که روز شما شـب نمیـشود اصلا تو را برای کریـــم شدن آفـــریده انـد

میلاد کریــــم اهلِ بیت امام حسن مجتبی علیه السلام بر همگان مبارک


۲۱ تیر ۹۳ ، ۱۹:۲۵
سیـده بانــو

خــــدای خـــوبِ مـــن

ما برای داشتن تو ریسمان نبسته ایم , دل بسته ایم

همین که حال دلــــــمان خوب است برای ما کافیست


                                                                       خـــــدای خـــــوب من

حسابگرانه تسبیح به دست می گیرم

و از تو بی حساب روزی می خواهم

حسابگرانه ذکر می گویم

و از تو بی حساب نعمت می خواهم

حسابگرانه نماز می خوانم و روزه می گیرم

و از تو بی حساب اجر می خواهم

حسابگرانه صدایت می کنم

و از تو بی حساب توجه می خواهم

حسابگرانه بنـــــدگی می کنم

و ازتو بی حساب خــــــدایی می خواهم

همه اش شد ، من!

کاش می فهمیدم که همه اش باید (تـــــو) باشد

می نـــــازم به خـــــدایی ات ،

که با این همه بی بندگی ، خدایی ات حرف ندارد...



پی نوشت :

چقـــدر لــذت بخــش اســت کــه ســر بــر دامـــن دوســت بگــذاری
و رازِ دلــت را بــا او بگـــویی ...

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۳
سیـده بانــو

رفتی ندیدی باغ تو پر یاسمن شد

ای با کفن، آخر حسین ات بی کفن شد ..


پی نوشت :

حضرت خدیجه ، کسی که پیامبر در وصفشان فرمود

خدیجه زوجتی فی الدنیا و الآخره

ای کسی که همسر پیامبرمان در دو دنیا هستید

مادر حضرت زهرا 

حامی اسلام

 با سخاوتتان دستان خالی مارا هم بگیرید

وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد.

۱۷ تیر ۹۳ ، ۲۲:۳۵
سیـده بانــو


کــــوهِ دردم که کنـــد نـــامِ رضـــا آرامــم



دلم برای تو پـــــر میکشد امامِ غریـــب

غمـــت زِ سینه شرر میکشد امام غریب

زیارت شما که فوق همه زیارت هاست

دل مــــرا به سفــــر میکشد امـــام غریب




در هشتمین افطــار میهمانی خدا دلم بهانه ی شما را دارد یا امــــام رئوف دعوتم نمیکنی به مهمـانی ات ؟


۱۵ تیر ۹۳ ، ۲۰:۰۸
سیـده بانــو

یابن الحسن

مهمان شدن به خوان شما مزه میدهد ، افــطار و لقمه ی نان شما مزه میدهـد

در هر سحر دعــای فرج بر لبم نشست ، اَینَ العَجل به جـــان شما مزه میدهد

تعجیــــل کن بیا که شب قدر میرسد ، احیــا چه به دعای شما مزه میدهـد..




پی نوشت :

یــوسف من خبــرت هست که در چـــشم فلک
اولیـــن جمــعه ی ماهِ رمضان بی تو گذشــت؟


ادامه ی مطلب همراه با بخشی از دعای افتتاح


۱۵ تیر ۹۳ ، ۲۰:۰۰
سیـده بانــو

یـــا حسیــــن 
مجــــنون کوچـــه های غــمم دست من بگیـــــر
دلــــتنگ دیدن حرمــــم دســـت من بگیـــــر


عــلاج دردِ گنـــاهـم هــوای کـرب و بلاســــت
مـــرا بـبــر بــه بهشــت ِ بریـن...
خـــــــدای کریـــم


پی نوشت :

ﻣُﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺯِ ﺩﻡ ﮔﺮﻡِ ﺗﻮ ﺟـــﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ
ﯾﮏ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﺩﺭ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۱:۰۱
سیـده بانــو


آیینه روی مجـــتبایی قاسم ، مستغرق ذات کبریایی قـــاسم
مثل علی اکبری برای اربـــاب
،چــشم تو کند گره گشـــایی قـــاسم


یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم ،

 ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد

 کربلای سینه زنهای حسن با قــاسم است

این کریـــمان به نگـــاه خود گره وا میـــــکنند

آنکه عمری دردِ ما کرده مداوا، قــــاسم است
گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد

آنکه نامش میـــکند کار مسیـــحا، قــــاسم است

پی نوشت

پنجــم رمضان المبـارک مصادف با میــلاد کریــــم ابنُ الکریـــم  حضرت قــاسم ابـــن الحسن (ع)  تهنـــیت باد.

۱۲ تیر ۹۳ ، ۱۸:۱۸
سیـده بانــو


ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ‌ ﺧﻼ‌ﺻﻪ‌ ‌ﮐﻨﻨﺪ، ﻣﯽ‌ﺷﻮﻡ‌ ﻣُﺸــﺘﯽ‌‌ ﺧﺎﮎ... ‌

ﮐﻪ‌ ﻣﻤﮑﻦ‌ ﺑﻮﺩ ﺧﺸﺘﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﯾﮏ‌ ﺧﺎﻧﻪ..

ﯾﺎ  ﺳﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﯾﮏ‌ ﮐﻮﻩ..

ﯾﺎ ﻗﺪﺭﯼ ﺳﻨﮕﺮﯾﺰﻩ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ..

ﻭﯾﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﮔﻠﺪﺍﻥ..

ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﻏﺒﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﭘﻨﺠﺮﻩ.

ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻬـــﺎﯾﺖ ﺷﺮﺍﻓﺖ

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ

ﻭﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻧﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﻡ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ

ﺩﯾﺪﻥ...ﺷﻨﯿﺪﻥ...ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ

ﻭ ﺍﺭﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﯼ ﻧﻔﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺩﻣﯿﺪ

ﻣﻦ ﻣﻨﺘﺨﺐ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻗُﺮﺏ... ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻌﺎﺩﺕ

ﻣﻦ ﻣﺸﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﻢ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ

ﺑﻪ ﺷﻮﺭﯾﺪﻥ...ﺑﻪ ﻋﺸﻖ...

ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﻗﺪﺭ ﻧﺪﺍﻧﻢ

ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﺒﻮﻁ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ.

  


رسیدن ماهِ عبادت بر همگان مبـــارک

التمـــاس دعـــا

۱۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۳ ، ۰۳:۲۵
سیـده بانــو

اَلّلهُــــمَّ رُدَّ کُـــلَّ غَــریــبٍ ...
غــریـــب تـــر از تـــو  نمی شنــاســــم...

دارد زمـــــان آمـــدنت دیــر می شود ، دارد جـــوان سینه زنت پـــیر می شود
تاثیر گریه های غریبانه ی شماست ، دنیا غـروب جــمعه چه دلگــیر می شود




طاقـتــم طاق شـده.... صبـــر ، پــریــده ز دلـــم 
وقت آن است که خودت تـــاب و تـــــوانم بـــدهــی



پی نوشت :

راستی آقا جان قصدِ آمدن نداری؟یعنی همه ی آدمها امیدت را نا امیـد کرده اند ؟

این روزها همه حواسمان به جام جهانی است؟ سرمان با وایبر و واتسا پمان گرم است! دیگر کسی به فکـــرِ پسرِ فاطـــمه نیست ؟ راستی کجـــایی آقــا؟ 

دردِ غریــــبی ات را خــوب میــفهمـم

شمــا هــم دردِ بیــــچارگی ِ مــــا را...


۰۵ تیر ۹۳ ، ۲۲:۰۹
سیـده بانــو