عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ  یــار

این باران هایے که می بارد و نمی بارد ،
همه را شاعر کرده است
باریدنش یک جور ، نباریدنش جور دیگر
حجم نداشتن هایت را به رخ ما می کشد
این جایے که بےتو ،
نه زمینش زمین است ، نه آسمانش آسمان.
مےگویم : پدرانمان سیب سرخ کدام جنت اعلایے را گاز زدند
که فرزندانشان از درک ولایت شما رانده شده اند ؟
این جغرافیای غربت را ،
بےشما نخواهیم کجا را باید مُهر کنیم ؟
" به جان عزیزتان ، بودن بی درک شما ،
عینِ ظلم است "

می فرمایی ندبه بخوان ؟
مےخوانم : اشکوا الیک
شکایت دارم برشما ؛
از تنـــهایے خودم ،
از تنـــهایے شما....

نویسندگان
پیوندها

۲۳۰ مطلب توسط «سیـده بانــو» ثبت شده است

 کجا ای کعــبه؟ رفتـــی ؟ ترک کردی حاجیـانت را ؟

بدونِ تــــو ، به دور ِسنـــگ میگردند این مـــردم ...



هرچقــــدر عاشق حسینــت باشی حـــق داری

وقتی حاجیان برای تو موی سر میتراشند

حسینِ تو برایت سر و جان میدهد

حسینِ تو تمام دار و ندارش را ... شش ماهه اش را برایت قربـــانی میکند

پس هر چقدر عاشق اش باشی حق داری خــــدا

پس هرچقدر عاشق اش باشیم... حق داریم خــــدا


۱۱ مهر ۹۳ ، ۲۲:۴۶
سیـده بانــو

کوفه وقت ِ ورود تو دیدم ، خیل جمعیّتی شبیه ِ " خُـــم "
چون نمازت تمام شد آن شب ، کو؟ کجا رفته اند پس مردم؟




از بهشت خدا تماشا کن
چند روز دگر از آن بالا
حکمت خون که ریخت در آب و...
تشنه ماندی درست چون مولا

این چه شهریست ؟ این چه رسمی هست؟
میـهمان را به روی دار کُنند
سـر او را بریده بر در شهـر
بهر مـولا در انتظار کننـد


سید مجتبی ربیع نتاج - از مجموعه "دل فریاد گرفت 1384"

۱۱ مهر ۹۳ ، ۰۰:۴۵
سیـده بانــو

اَلسَلامُ عَلیـــک یا مُحمد ابنِ علی اَیُها الباقِر یَابنَ رسولِ الله 


در التــهاب آهِ خود آب میشوی، میســـوزی و بدون صــدا گریــه میکنی

هرچند زهـــر قلـــب تو را پاره پاره کرد، اما به یادِ کرب و بلا گریه میکنی



آغوش بگشای ای بقیــــع،

که اینک آخرین یادگار لحظه های ارغوانی عاشورا را به دامان خواهی گرفت



 سالروز شهادت امام محمد باقر علیه السلام بر شیعان حضرتش تسلیت باد

۰۹ مهر ۹۳ ، ۲۱:۲۱
سیـده بانــو

 

به نام خـــدای مهربانم

ســـلام

امرزو به تاریخ شمسی تولد عطـــریارِه... وبلاگی که وقتی ساخته شد اصلا قرار نبود  یه وبلاگ مذهبی باشه... اما اولین مطلب با توسل به امام رضا و روز دحوالارض نوشته شد و از اونجا به بعد توی مسیری قرار گرفت که ناخواسته بود  و چقدر امروز خوشحالم از اینکه توی این مسیر قرار گرفتم و خدا رو شاکرم به خاطر نعمت وجود وبلاگ عطرِ یار.

عطرِ یار وجودش و مدیون آثار ماندگار برادر بزرگوار جناب آقای پونکی هست که باعث عضویت و ایجاد وبلاگی در پایگاه وبلاگ نویسان بیان شد . هیچ وقت این دلیل زیبا رو که باعث به وجود اومدن عطرِ یار شد از یاد نمیبرم و ممنون ایشون خواهم بود و همیشه دوست داشتم که در سالروز به وجود اومدن عطر یار از ایشون تشکر کنم. 

همچنین مراتب قدردانی ام رو ابراز میکنم ازاشعار معنوی شاعرفرهیخته و برادر بزگوارم؛ که در میانه راه  به جمع نویسندگان وبلاگ اضافه شدند وآثار نورانی خودشون رو به یادگار در این وبلاگ به ارمغان نهادند.

و امــــا دوستان عزیزی که در این یکسال خواننده مطالب عطرِ یار بودند و نوشته ها  و حمایت هاشون باعث ادامه ی حیات این وبلاگ بود.. کسایی که  مطالعه آثار و افکار و دلنوشته های معنویشون  جانی تازه در رگهام طنین انداز کرد... و همینجا جا داره تشکر کنم از آثار و نوشته های برادران بزرگوار، نویسندگان وبلاگ بیت العباس (ع)، باب الحسین (ع) و لا امیرالمونین الا علی (ع) و همچنین دلنوشته های پر نور خواهران خوبم نویسندگان وبلاگهای ستاره کاغذی، نسیم حرم، یک نفس تا کربلا ، امیری حسین (ع) و تبــسم بــاران .. همواره خواننده نوشته های دلنشین تمامی دوستان بزرگوار بوده ام ، حتی اگر در برخی موارد توفیــق  ثبت  نظر حاصل نشد.

                                                                                                                                                                                   


عطر یار خانه ی معنوی من است و به شخصه با قلم زدن در این وبلاگ رزق معنوی فراوانی به دست آورده ام. عطر یار از یک جایی به بعد دیگه برای من نبود و مانند تمامی وبلاگ های مذهبی دیگر صاحبان اصلی اش آن را اداره میکنند.. همانهایی که قلممان برایشان مینویسد.

با نوشتن در این خانه ی معنوی به آرامش میرسم. اینجا خانه ای است که صاحبانش تا نخواهند کسی به داخل آن راه پیدا نمیکند. پس اگر چشمتان به این خانه و خانه های  معنوی دیگری افتاد، دعایتان را بدرقه راه کنید تا باز هم قلم هایمان جاری شود و در همین خانه آرام شویم.

عطرِ یار از یـــاری دم میزند که تمام عالم امکان منتظر و مشتـــاق استشمام عطـــر حضورش هستند.. تا جان در بدن دارم و به شرط لیاقت و اذن یارِ غائبم در این خانه و یا خانه های دیگر از انتظار استشمام عطر رایحه ی وجود مبارکش قلم خواهد زد..

و در آخر؛ این خانه و تمام آنچه در آن است ،خانه های نورانی شما در این فضای مجازی، تنها توشه ایست که به دیار باقی به سوغات خواهیم برد ...


التماس دعا

یا علی مدد

۱۴ نظر ۰۸ مهر ۹۳ ، ۱۷:۰۰
سیـده بانــو

مجنــون شدم که راهی صحرا کنی مــرا .. گاهی غبار جاده ی لیــلا، کنی مرا

کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست .. قطره شدم که راهی دریا کنی مرا

پیش طبیـــب آمــده‌ام، درد می‌کشــم .. شایــد قرار نیست مــــداوا کنــی مرا

من آمدم که این گـــره ها وا شود همیــن .. اصلا بنا نبـود ز سر وا کنی مرا

 


حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم .. حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا

من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام .. وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا؟

آقا برای تو نه ! برای خودم بـــد است .. هر هفته در گناه، تماشــا کنی مرا

من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی .. وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا

این بار با نگــــاه کریــــمانه‌ات ببیـــن .. شاید غلام خانه زهــــرا کنی مرا

 


پی نوشت:

مولای مهربانم ، آقا جان.. امام زمانم... حضرت ولیعصر (عج) ... پیوند آسمانی مولا امیر المونین علیه السلام و مادرتان حضرت زهـــرا سلام الله علیها را به پیشگاه محضرتان تبریک عرض میکنم.به حق این روزهای آسمانی ماه ذی الحجه آقاجان از وصال بگو.. دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست.. روزبه روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش های قلب شماست. گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۵:۰۰
سیـده بانــو

یا جواد الائــــــمه (ع)

ای یوســـفِ زهرا دلِ یعقــــــوب فــدایِ ...

آن لحـــظه ی خـــاکی شدنِ پیرهنِ تـــــو



هم ارث بردی از حســن (ع) ... هم ارث از حسیــن (ع)

یعـــنی که همسرت شده قاتل و نشــنه لب شهیــــــد



سالروز شهــــادت دردانه ی امام رئـــوف حضرت جواد الائمه عیله الســـلام بر شیعیان حضرتش تسلیت باد.

۰۲ مهر ۹۳ ، ۲۳:۰۰
سیـده بانــو
 

مریض آمده اما شفا نمی خواهد ، قسم به جان شما جز شما نمی خواهد

برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست ، بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد

دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است ، وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد

فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم: مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟

 

 

دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت ، نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد

همین قدر که غباری بر آستان باشد ، رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد

تو آشنای خدایی، کدام رهگذری ، در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟

ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم ، مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟

به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق» ، دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد

 
 

پی نوشت

وقتی بساط گریه مهیا نمی شود، وقتی که بغض بین گلو جا نمی شود، وقتی تمام شب به در خانه کریم، در می زند گدا و دری وا نمی شود ، وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب ، این قلــب مرده است مداوا نمی شود ، یک راه مانده بهر تو آن هم زیـــارت است،.. مشهد برو که کار تو اینجا نمی شود

یک روز مانده تا حرم...

۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۳۳
سیـده بانــو

می خورد بر گونه ام از جانب صحنت شمیمی

می دهی اذن دخـــول این بار آقا با نسیـــمی

فرق دارد زائرت واگویه هایش با همیشه

دارد از «باب الجواد» این بار می آید یتیمی

دســـــت ِخــــالی آمدم رسم ادب این نیست آقـــــا

میهــــمان با تـوشه ای آید به دیدار کریـــــمی

 

در میان سوره های چشــــم های مهربانــــت

«توبه»ام دارد چه «بسم الله الرحمن الرحیم» ی

شـــاه توس آواره ی آهنگ ناقوست مسیــحی

یابـــن موسی بی قـــرار طور آهـــویت کلیمی

از تو پنهان نیست شرح غصه ها هر چند گم شد

در صدای کفترانت نــالـــه های  یا کریمی

زخــم های کهنه با دیدار تو درمــان شد اما

دردهــای تـــازه آوردیم ای یـــار قدیمی

 
۱۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۳۹
سیـده بانــو


گفتی دوستت دارم
گفتم از کجا بدانم؟
گفتی بار ها و بارها ثابت کردم...
یادت هست...
و یا آنجا که....
و یا آن زمان که...
کمی که یادآوری کردی دیدم نه... تو مرا دوست نداری... تو عاشقم هستی...

و آرام گفتم: من هم دوستت دارم...
گفتی: از کجا بدانم؟
و من هرچه گشتم یادم نیامد که اثبات کنم محبتم را...
و عاجز شدم و گفتم: امتحانم کن...
گفتی: تو چه میکنی؟
گفتم به خاطر تو... صبر....
گفتی: و ما ادرئک ماالصبر...
گفتم: امتحانم کن....
و من چه می دانستم امتحان چیست و صابر کیست؟
و من چه میدانستم معنای ان الله مع الصابرین را؟
چه کودکانه محاجه کردم و تو چه مردانه مرا لایق امتحانت دیدی...
من کجا و معنای صبر و اضطرار و کارد به استخوان و اثبات بندگی تو کجا....
اگر نبود وعده ی "علی الله فلیتوکل" تو... از پا می افتادم
مثل تمامی آنهایی که عمری از تو دم زدند و کار به امتحان رسید پشت به تو و رو به ابلیس گریختند...
و منِِ کودکِ عاشق همچنان رویم به سوی توست...

اما بزرگی کن و امتحان را پیش از آنکه سرافکنده شوم تمام کن...
و همین امشب در گوشم بخوان: إنّــا فَتـــَحنا لـــکَ فتـــحاً مُبیـــناً ...



۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۸
سیـده بانــو

گفــت برام از کربلا بگـــو

نمیدونم چرا زبونم لال شد...

نگاه آدمهای اطرافم برام سنگین بود..

اسم کربلا رو که می آوردم ...

گذشت ...

تا توی دلــــم براش گفتم :

 

کربلا خــــونهـــ ی خـــودِ آدمه

وقتی میری میفهمی خونه ات همین جاست

همین جا که سالها ازش دور بودی

تا نرفتی نمیدونی

نمیدونی و فقط وشـــوق رسیـــدن داری ... شـــوق ِ دیـــدن داری

اما وقتی رفتی کربلا و برگشتی

آخ از وقتی که برگشتی

دیگه هرجا بری آروم نمیشی

چون بی خانمان شدی... آواره ی حـــرم اربـــاب شدی ...

دیگه  بیــــــــقرار میشی

دیگه هیچی آرومت نمیکنه جز ؛ زیر و کردن عکسای حـــرم... جز هیآت.. جز نوحه ...

آره عزیز دلم

برای همینه که مدام  میخوای برگردی و بازم بری سمتِ کربلا

که آروم بشی

که دلـــــت آروم بگیره

که سرپنــــــاه داشته باشی

آدم فقـــط توی خونه ی خودش  ، پنــــــاه داره و آرومه

آدم فقـــط زیر سایه ی مهـــربونی اربابشه که آدمه ...

 

 

پی نوشت

باز ببین اومدم با یه چشمای خیس ، جزو گریه کنا اسمم و بنویس
بارونه بارون.. چشمای گریـون  ؛ این شبــا گریـــه عادتم شـــده ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۱۸
سیـده بانــو