از بهشت خدا تماشا کن
چند روز دگر از آن بالا
حکمت خون که ریخت در آب و...
تشنه ماندی درست چون مولا
این چه شهریست ؟ این چه رسمی هست؟
میـهمان را به روی دار کُنند
سـر او را بریده بر در شهـر
بهر مـولا در انتظار کننـد
سید مجتبی ربیع نتاج - از مجموعه "دل فریاد گرفت 1384"
اَلسَلامُ عَلیـــک یا مُحمد ابنِ علی اَیُها الباقِر یَابنَ رسولِ الله
در التــهاب آهِ خود آب میشوی، میســـوزی و بدون صــدا گریــه میکنی
هرچند زهـــر قلـــب تو را پاره پاره کرد، اما به یادِ کرب و بلا گریه میکنی
آغوش بگشای ای بقیــــع،
که اینک آخرین یادگار لحظه های ارغوانی عاشورا را به دامان خواهی گرفت
سالروز شهادت امام محمد باقر علیه السلام بر شیعان حضرتش تسلیت باد
به نام خـــدای مهربانم
ســـلام
امرزو به تاریخ شمسی تولد عطـــریارِه... وبلاگی که وقتی ساخته شد اصلا قرار نبود یه وبلاگ مذهبی باشه... اما اولین مطلب با توسل به امام رضا و روز دحوالارض نوشته شد و از اونجا به بعد توی مسیری قرار گرفت که ناخواسته بود و چقدر امروز خوشحالم از اینکه توی این مسیر قرار گرفتم و خدا رو شاکرم به خاطر نعمت وجود وبلاگ عطرِ یار.
عطرِ یار وجودش و مدیون آثار ماندگار برادر بزرگوار جناب آقای پونکی هست که باعث عضویت و ایجاد وبلاگی در پایگاه وبلاگ نویسان بیان شد . هیچ وقت این دلیل زیبا رو که باعث به وجود اومدن عطرِ یار شد از یاد نمیبرم و ممنون ایشون خواهم بود و همیشه دوست داشتم که در سالروز به وجود اومدن عطر یار از ایشون تشکر کنم.
همچنین مراتب قدردانی ام رو ابراز میکنم ازاشعار معنوی شاعرفرهیخته و برادر بزگوارم؛ که در میانه راه به جمع نویسندگان وبلاگ اضافه شدند وآثار نورانی خودشون رو به یادگار در این وبلاگ به ارمغان نهادند.
و امــــا دوستان عزیزی که در این یکسال خواننده مطالب عطرِ یار بودند و نوشته ها و حمایت هاشون باعث ادامه ی حیات این وبلاگ بود.. کسایی که مطالعه آثار و افکار و دلنوشته های معنویشون جانی تازه در رگهام طنین انداز کرد... و همینجا جا داره تشکر کنم از آثار و نوشته های برادران بزرگوار، نویسندگان وبلاگ بیت العباس (ع)، باب الحسین (ع) و لا امیرالمونین الا علی (ع) و همچنین دلنوشته های پر نور خواهران خوبم نویسندگان وبلاگهای ستاره کاغذی، نسیم حرم، یک نفس تا کربلا ، امیری حسین (ع) و تبــسم بــاران .. همواره خواننده نوشته های دلنشین تمامی دوستان بزرگوار بوده ام ، حتی اگر در برخی موارد توفیــق ثبت نظر حاصل نشد.
عطر یار خانه ی معنوی من است و به شخصه با قلم زدن در این وبلاگ رزق معنوی فراوانی به دست آورده ام. عطر یار از یک جایی به بعد دیگه برای من نبود و مانند تمامی وبلاگ های مذهبی دیگر صاحبان اصلی اش آن را اداره میکنند.. همانهایی که قلممان برایشان مینویسد.
با نوشتن در این خانه ی معنوی به آرامش میرسم. اینجا خانه ای است که صاحبانش تا نخواهند کسی به داخل آن راه پیدا نمیکند. پس اگر چشمتان به این خانه و خانه های معنوی دیگری افتاد، دعایتان را بدرقه راه کنید تا باز هم قلم هایمان جاری شود و در همین خانه آرام شویم.
عطرِ یار از یـــاری دم میزند که تمام عالم امکان منتظر و مشتـــاق استشمام عطـــر حضورش هستند.. تا جان در بدن دارم و به شرط لیاقت و اذن یارِ غائبم در این خانه و یا خانه های دیگر از انتظار استشمام عطر رایحه ی وجود مبارکش قلم خواهد زد..
و در آخر؛ این خانه و تمام آنچه در آن است ،خانه های نورانی شما در این فضای مجازی، تنها توشه ایست که به دیار باقی به سوغات خواهیم برد ...
التماس دعا
یا علی مدد
مجنــون شدم که راهی صحرا کنی مــرا .. گاهی غبار جاده ی لیــلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست .. قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیـــب آمــدهام، درد میکشــم .. شایــد قرار نیست مــــداوا کنــی مرا
من آمدم که این گـــره ها وا شود همیــن .. اصلا بنا نبـود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم .. حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام .. وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا؟
آقا برای تو نه ! برای خودم بـــد است .. هر هفته در گناه، تماشــا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی .. وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگــــاه کریــــمانهات ببیـــن .. شاید غلام خانه زهــــرا کنی مرا
پی نوشت:
مولای مهربانم ، آقا جان.. امام زمانم... حضرت ولیعصر (عج) ... پیوند آسمانی مولا امیر المونین علیه السلام و مادرتان حضرت زهـــرا سلام الله علیها را به پیشگاه محضرتان تبریک عرض میکنم.به حق این روزهای آسمانی ماه ذی الحجه آقاجان از وصال بگو.. دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست.. روزبه روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش های قلب شماست. گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است ...
یا جواد الائــــــمه (ع)
ای یوســـفِ زهرا دلِ یعقــــــوب فــدایِ ...
آن لحـــظه ی خـــاکی شدنِ پیرهنِ تـــــو
هم ارث بردی از حســن (ع) ... هم ارث از حسیــن (ع)
یعـــنی که همسرت شده قاتل و نشــنه لب شهیــــــد
سالروز شهــــادت دردانه ی امام رئـــوف حضرت جواد الائمه عیله الســـلام بر شیعیان حضرتش تسلیت باد.
مریض آمده اما شفا نمی خواهد ، قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست ، بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است ، وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم: مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت ، نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد ، رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری ، در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم ، مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق» ، دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
پی نوشت
وقتی بساط گریه مهیا نمی شود، وقتی که بغض بین گلو جا نمی شود، وقتی تمام شب به در خانه کریم، در می زند گدا و دری وا نمی شود ، وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب ، این قلــب مرده است مداوا نمی شود ، یک راه مانده بهر تو آن هم زیـــارت است،.. مشهد برو که کار تو اینجا نمی شود
یک روز مانده تا حرم...
می خورد بر گونه ام از جانب صحنت شمیمی
می دهی اذن دخـــول این بار آقا با نسیـــمی
فرق دارد زائرت واگویه هایش با همیشه
دارد از «باب الجواد» این بار می آید یتیمی
دســـــت ِخــــالی آمدم رسم ادب این نیست آقـــــا
میهــــمان با تـوشه ای آید به دیدار کریـــــمی
در میان سوره های چشــــم های مهربانــــت
«توبه»ام دارد چه «بسم الله الرحمن الرحیم» ی
شـــاه توس آواره ی آهنگ ناقوست مسیــحی
یابـــن موسی بی قـــرار طور آهـــویت کلیمی
از تو پنهان نیست شرح غصه ها هر چند گم شد
در صدای کفترانت نــالـــه های یا کریمی
زخــم های کهنه با دیدار تو درمــان شد اما
دردهــای تـــازه آوردیم ای یـــار قدیمی
گفتی دوستت دارم
گفتم از کجا بدانم؟
گفتی بار ها و بارها ثابت کردم...
یادت هست...
و یا آنجا که....
و یا آن زمان که...
کمی که یادآوری کردی دیدم نه... تو مرا دوست نداری... تو عاشقم هستی...
گفــت برام از کربلا بگـــو
نمیدونم چرا زبونم لال شد...
نگاه آدمهای اطرافم برام سنگین بود..
اسم کربلا رو که می آوردم ...
گذشت ...
تا توی دلــــم براش گفتم :
کربلا خــــونهـــ ی خـــودِ آدمه
وقتی میری میفهمی خونه ات همین جاست
همین جا که سالها ازش دور بودی
تا نرفتی نمیدونی
نمیدونی و فقط وشـــوق رسیـــدن داری ... شـــوق ِ دیـــدن داری
اما وقتی رفتی کربلا و برگشتی
آخ از وقتی که برگشتی
دیگه هرجا بری آروم نمیشی
چون بی خانمان شدی... آواره ی حـــرم اربـــاب شدی ...
دیگه بیــــــــقرار میشی
دیگه هیچی آرومت نمیکنه جز ؛ زیر و کردن عکسای حـــرم... جز هیآت.. جز نوحه ...
آره عزیز دلم
برای همینه که مدام میخوای برگردی و بازم بری سمتِ کربلا
که آروم بشی
که دلـــــت آروم بگیره
که سرپنــــــاه داشته باشی
آدم فقـــط توی خونه ی خودش ، پنــــــاه داره و آرومه
آدم فقـــط زیر سایه ی مهـــربونی اربابشه که آدمه ...
پی نوشت
باز ببین اومدم با یه چشمای خیس ، جزو گریه کنا اسمم و بنویس
بارونه بارون.. چشمای گریـون ؛ این شبــا گریـــه عادتم شـــده ...