دلِ درمانده ام را به شما میسپـــارم
دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۳۹ ب.ظ
می خورد بر گونه ام از جانب صحنت شمیمی
می دهی اذن دخـــول این بار آقا با نسیـــمی
فرق دارد زائرت واگویه هایش با همیشه
دارد از «باب الجواد» این بار می آید یتیمی
دســـــت ِخــــالی آمدم رسم ادب این نیست آقـــــا
میهــــمان با تـوشه ای آید به دیدار کریـــــمی
در میان سوره های چشــــم های مهربانــــت
«توبه»ام دارد چه «بسم الله الرحمن الرحیم» ی
شـــاه توس آواره ی آهنگ ناقوست مسیــحی
یابـــن موسی بی قـــرار طور آهـــویت کلیمی
از تو پنهان نیست شرح غصه ها هر چند گم شد
در صدای کفترانت نــالـــه های یا کریمی
زخــم های کهنه با دیدار تو درمــان شد اما
دردهــای تـــازه آوردیم ای یـــار قدیمی
۹۳/۰۶/۲۴
و الا محبــــت این خانواده و کرمشون به هیچ کدوممون پوشیده نیست...
هنوز دوماه نشده
لحظه ی خداحافظی از حریمتون و خوب به یاد دارم
و خوبتر میدونم که چی خواستم
خواستم و شما هم اجابت کردید
و من شرمنده این محببتونم مولای رئوفم
خواستم که جداییمون طولانی نشه..
و حالا در بهترین ایام زیارتتون نصیبــــم شده
و من هزار ها بار خدا رو شاکرم...
خوب یادم میاد که این وبلاگ و با نام شما شروع کردم
روز زیارتیتون
روز دحـــــوالاض
و چقدر خیر و برکت برام داشت این وبلاگ
حالا بعد از یک سال . درست توی همون روز زائر شمام آقا
دلــــم و به خودتون میسپارم و میام
با ســـــــر میام آقا...
منـــــتظرِ یه اشـــــــاره م
هــــــــــــر چی که دارم بــــــــزارم
دلــــــــــــــــم و زیارت بیارم...
منــــــــــــــــی که آواره ....
دلم اگه بی قــــــــــــــراره
چشــــــــــــــام اگه هی میبــــــــــــــاره
ولی دلـــــــــــــم غم نداره
آقـــــــــــــــــــام دوســـــــــــــم داره ...
میشه شاهی کنی
من و راهی کنی؟
چی میشه به منم
یه نگــــــــــــاهی کنی ....