دل را قــرار نیســت، مگـر در کنـــار تو ...
مریض آمده اما شفا نمی خواهد ، قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست ، بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است ، وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم: مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت ، نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد ، رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری ، در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم ، مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق» ، دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
پی نوشت
وقتی بساط گریه مهیا نمی شود، وقتی که بغض بین گلو جا نمی شود، وقتی تمام شب به در خانه کریم، در می زند گدا و دری وا نمی شود ، وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب ، این قلــب مرده است مداوا نمی شود ، یک راه مانده بهر تو آن هم زیـــارت است،.. مشهد برو که کار تو اینجا نمی شود
یک روز مانده تا حرم...