عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ یــار

نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...

عطرِ حــرمِ  یــار

این باران هایے که می بارد و نمی بارد ،
همه را شاعر کرده است
باریدنش یک جور ، نباریدنش جور دیگر
حجم نداشتن هایت را به رخ ما می کشد
این جایے که بےتو ،
نه زمینش زمین است ، نه آسمانش آسمان.
مےگویم : پدرانمان سیب سرخ کدام جنت اعلایے را گاز زدند
که فرزندانشان از درک ولایت شما رانده شده اند ؟
این جغرافیای غربت را ،
بےشما نخواهیم کجا را باید مُهر کنیم ؟
" به جان عزیزتان ، بودن بی درک شما ،
عینِ ظلم است "

می فرمایی ندبه بخوان ؟
مےخوانم : اشکوا الیک
شکایت دارم برشما ؛
از تنـــهایے خودم ،
از تنـــهایے شما....

نویسندگان
پیوندها

تـــو را قمر چه بنامم که مـــاه را دیــــریست
ستـــارگـــان  همه "عبّـــاس آسمـــــان" خوانند..




میلاد ساقی عشق، حضرت ابولفضل العباس بر همگان مبارکباد.


۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۰
سیـده بانــو

جمال حق  ز سر تا پاست عباس ، به یکتایی قسم یکتاست عبـــاس
شب عشاق را تا صبح محشر ، چراغ روشن دلهاست عبـــاس
اگر چه زاده ی ام البنین است
، ولیکن مادرش زهراست عبـــاس

به شوق دست و سر ایثار کردن ، ز طفلی خویش را آراست عبـــاس
علم در دست،مشک آب بر دوش ، که هم سر دار و هم سقاست عبــاس
بنازم غیرت و عشق و وفا را ،که عطشان بر لب دریاست عبـــاس
هنوز از تشنه کامان شرمگین است ، از آن در علقمه تنهاست عبـــاس
نه در دنیا بود باب الحوائج ، شفیع خلق در عقباست عبـــاس
چه باک از شعله های خشم دوزخ ، که در محشر پناه ماست عبـــاس


پی نوشت :

از صــدای پــای تــو قـــــلب جهــان آرام شــــــد

خوش آمدی سقــــــــــا


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۵۴
سیـده بانــو

سردار سربریده ی سرها خوش آمدی

بر سر در بهشت نوشتند قدسیان، صلِّ علیکَ سید و مولا خوش آمدی

آید صدای حضرت حق از فراز عرش ،کای صاحب اختیار دو دنیا خوش آمدی

ای جبرئیل خادم صحن و سرای تو ، شش گوشه ی تو کعبه ی دلها خوش آمدی


کشتی نجارت را به آب انداختند، این خبر را برسانید به طوفان زدگان



رفیـــــــقِ روز و شبهای من

چقدر خوب است که ارباب شمایی و من هر روز نوکری ات را میکنم

خوش آمدی آقایِ تمام دنیا

میلادتان مبــــا رک


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۲
سیـده بانــو

ستاره ای بدرخشید و مـــــاه مجلس شد

دل رمیــــــده ی ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمـــــــزه مسأله آموز صد مدرس شد


 

بعثت بهانه بود ، که احمد رسول عشق  یک یــــا علـــی بگوید و پیغمبری کند

عیـــــــــد مبـــــعث مبــــــارکباد



۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۰
سیـده بانــو

کاظمین جای غریبگی کردن نیست

کاظمین خودِ خودِ مشهد است، حتی از آنجا هم نزدیکتر

وقتی که میدانی سعادت این را داری که از سلاله ی باب الحوائج موسی بن جعفر باشی...

پس غریبی نمیکنم. اینجا تمـــــــام آنچه در دلـــم حاجت دارم را میخواهم.



تلخی نرفتن سامرا را شیرینی یک روز کامل بودن در کاظمین جبران میکند

وقتی میدانی ممکن بود تو هم جزء گروهی بودی که تنها یک ساعت اجازه ی زیارت دارند.

اما تو را خواستند؛ خواستند که یک روز کامل کنــــــار مولاهایت بمانی

آقا بارگاهتان عجب صفایی دارد، چقدر احساس غریبی نکردن خوب است ..

میدانم شب شهادت است اما امشب دلم میخواهد از صفای کاظمینِ شما بنویسم

از نگاهی که خیره ی آن دو گنبد طلایی میماند و حاجت خود را میطلبد

از هوایی که بوی مشهد میــــــــــــدهد

از کبوتر دلم که در حریمتان پرواز میکند

چقدر اینجا حرفهای دلم به زبانم میــــآید

حــــــضرت موسی

باب الحوائج تمام عرض و سماء

دلـــــم امشب معجزه ای میخواهد برای رهـــــایی؛ برای آرامش

حــــــــضرت آقـــــا

به لطف وجود و عنایت شما آبرو یافته ام

دلم را از زندان خودش رهـــــــــــا کنید

تا به جز عشق و محبت شما پابند هیچ غل و زنجیرِ دیگری نباشد .



پی نوشت     
امشــب هفــت بــار قلبــم شکســت
هفـــت بـــار گـفــتم یـــا بــاب الحــــــوائــج
و هـفــت بــــار بــــرای غــریـبی ات گــــریستم


۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۱۲
سیـده بانــو

مـن کـه با دیدن عکسی ز حرم می میرم ، بــه مــنــم بـال دهـی تا بپرم می میرم

هـر چـه خـواهـی بـزن امـا نکنی بیرونم ، مـن بـه مـیـخـانه ی ارباب نرم مـــــی میرم

دسـت اربـاب هـمیشه به سر نوکر هست ، کـم شـود گرمی دستت زِ سرم مــــی میرم



نـفـس این سگ ِ تو پیر دم هیئت هاست ،  غـیر ایـنـجـا نفس هر جا ببرم مــــــی میرم

مـن در خـانـه ی تو پیـش خدا می بالم ، از درت جـمـع کـنم بال و پرم مـــــی میرم

مثل یک سائل بیچاره سلاحم گریه ست ، گـر نیـفـتد به رهت این گذرم مـــــی میرم

هـمه وقت آرزو و خواب و خیالم اینست ،  روی زانـوی تـو و بـیـن حـرم مــــی میرم




پی نوشت

آغاز عشق "حُب" و سرانجام آن "جنون"...
طِی می شوند با تو مراحل یکی.. یکی...


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۱
سیـده بانــو

آقای من

قرار نیست فقط غروبهای پنجشنبه تا غروب جمعه

سراغت را بگیریم

قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم


شنبه هم میشود از دوریت ناله سر داد

یکشنبه هم میشود انتظارت را کشید

دوشنبه هم میشود دنبال گمشده گشت

سه شنبه هم میشود با آقا درد ِ دل کرد

چهارشنبه هم میشود به خاطر آقا گناه نکرد

یا بن الحسن

دوریت درد بی درمانمان است



پی نوشت

مهدی جان؛ پلِ صراط چشمانِ توست

از چشمت که بیفتم روزگارم جهنم میشود

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۲۰
سیـده بانــو


پنـــهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را برای ظهور آفریده اند




به من رحــــــم کن

بی قرارم ، بیـــــــا

کجا بغضم و جـــا بزارم ؟

بیـــــــــا

نمیدونم این چندمین جمعه بود؟

حساب زمان و نـــدارم


 بیـــــــــــــا





۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۲۷
سیـده بانــو

 

چادر ببند بر کمرو انقلاب کن ، شام ِخراب را سر شامی خراب کن

از ما مدافعان حرم انتخاب کن ، روی تمام سینه زنانت حساب کن ...

یاد عرب نرفته که فیروز زاده ایم ، تا پای مرگ پای شما ایستاده ایم

مکر سقیفه نقشه خصمانه ریخته ، در باغ دوست آفت بیگانه ریخته

هیزم اگر چه بردر این خانه ریخته ، دور وبر تو این همه پروانه ریخته

ما که نمرده ایم شما بی حرم شوی  ، زهرای بی مزار در این شهر غم شوی

پاییز را فراری خشم بهار کن  ، این قوم را دوباره به نفرین دچار کن






پی نوشت :

در کارِ عشق ، گرمی بازار ، زینب است...

ما ، عشق مان به ح س ی ن را ، مدیونِ  زیـــــــنبیم


۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۴۶
سیـده بانــو

علی سرِ نهان و آشکار است

خدایی، نازِ شصتِ کردگار است

علی خود معنی صوم و صلاه است و ذکرش باقیات و صالحات است




حیـــــــــدر شدی تا پشت در، هـِــــــــــی در بکوبند

جای ملائک نیست بال و پر بکوبند

زهرا دلش میخواست نامِِ یا علی را ، رویِ عقیقِ سرخِ پیغمبر بکوبند

سنگ علی را فاطمه بر سینه کوبید

باید که بر دُرِ نجف ، هِـــــی در بکوبند



نام تو اسم اعظم پرودگار است

این مُهر را باید به هر منبر بکــــوبند

معراج تازه ابتدایت بود باید ، نام تو را از این مقرب تر بکوبند

هر کس تو را دارد چرا باید بترسد ؟

هر چند گناهِ ما دلت آزارد

لطف و کرم تو بر سرِ ما ، بارد

یک چیز زِ نوکری خود فهمیدم

ارباب هوای نوکرش را دارد...



پی نوشت :

چایی نجف عجب به جان میچسبد/ سنگینی آن به شاعران میچسبد/ تا نصفه آن پر از شکر های درشت/ هی نعلبکی اش به استکان میچسبد/در اول و آخر تمام اذکار، بک ذکر امیر مؤمنان میچسبد

میلاد مولی الموحدین، امیرالمؤمنین ، آقا جانم علی ابن ابی طالب بر شیعیان حضرتش مبارکباد


۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۳۳
سیـده بانــو