نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...
این باران هایے که می بارد و نمی بارد ، همه را شاعر کرده است باریدنش یک جور ، نباریدنش جور دیگر حجم نداشتن هایت را به رخ ما می کشد این جایے که بےتو ، نه زمینش زمین است ، نه آسمانش آسمان. مےگویم : پدرانمان سیب سرخ کدام جنت اعلایے را گاز زدند که فرزندانشان از درک ولایت شما رانده شده اند ؟ این جغرافیای غربت را ، بےشما نخواهیم کجا را باید مُهر کنیم ؟ " به جان عزیزتان ، بودن بی درک شما ، عینِ ظلم است "
می فرمایی ندبه بخوان ؟ مےخوانم : اشکوا الیک شکایت دارم برشما ؛ از تنـــهایے خودم ، از تنـــهایے شما....
جمال حق ز سر تا پاست عباس ، به یکتایی قسم یکتاست عبـــاس
شب عشاق را تا صبح محشر ، چراغ روشن دلهاست عبـــاس
اگر چه زاده ی ام البنین است، ولیکن مادرش
زهراست عبـــاس
به شوق دست و سر ایثار کردن ، ز طفلی خویش را آراست عبـــاس
علم در دست،مشک آب بر دوش ، که هم سر دار و هم سقاست عبــاس
بنازم غیرت و عشق و وفا را ،که عطشان بر لب دریاست عبـــاس
هنوز از تشنه کامان شرمگین است ، از آن در علقمه تنهاست عبـــاس
نه در دنیا بود باب الحوائج ، شفیع خلق در عقباست عبـــاس
چه باک از شعله های خشم دوزخ ، که در محشر پناه ماست عبـــاس
پی نوشت :
از صــدای پــای تــو قـــــلب
جهــان آرام شــــــد