💔😔
يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۳۸ ق.ظ
عطرِ حــرمِ یــار
نابود کردی سقف خونه م رو خدا سقف آرزوهات رو نابود کنه ...
این باران هایے که می بارد و نمی بارد ،
همه را شاعر کرده است
باریدنش یک جور ، نباریدنش جور دیگر
حجم نداشتن هایت را به رخ ما می کشد
این جایے که بےتو ،
نه زمینش زمین است ، نه آسمانش آسمان.
مےگویم : پدرانمان سیب سرخ کدام جنت اعلایے را گاز زدند
که فرزندانشان از درک ولایت شما رانده شده اند ؟
این جغرافیای غربت را ،
بےشما نخواهیم کجا را باید مُهر کنیم ؟
" به جان عزیزتان ، بودن بی درک شما ،
عینِ ظلم است "
می فرمایی ندبه بخوان ؟
مےخوانم : اشکوا الیک
شکایت دارم برشما ؛
از تنـــهایے خودم ،
از تنـــهایے شما....
بایگانی
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- بهمن ۱۳۹۹ (۱)
- دی ۱۳۹۹ (۱)
- مهر ۱۳۹۹ (۱)
- شهریور ۱۳۹۹ (۳)
- مرداد ۱۳۹۹ (۲)
- دی ۱۳۹۸ (۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۱)
- مرداد ۱۳۹۶ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۱)
- آبان ۱۳۹۵ (۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۱)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۲)
- اسفند ۱۳۹۴ (۴)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱)
- دی ۱۳۹۴ (۱)
- آبان ۱۳۹۴ (۲)
- مهر ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
- اسفند ۱۳۹۳ (۱)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱)
- دی ۱۳۹۳ (۳)
- آذر ۱۳۹۳ (۳)
- آبان ۱۳۹۳ (۲۶)
- مهر ۱۳۹۳ (۱۴)
- شهریور ۱۳۹۳ (۱۲)
- مرداد ۱۳۹۳ (۹)
- تیر ۱۳۹۳ (۱۶)
- خرداد ۱۳۹۳ (۱۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۲)
- فروردين ۱۳۹۳ (۹)
- اسفند ۱۳۹۲ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۲ (۱۳)
- دی ۱۳۹۲ (۱۷)
- آذر ۱۳۹۲ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۲ (۲۰)
- مهر ۱۳۹۲ (۱۶)
نویسندگان
- سیـده بانــو (230)
- آقا سید علـی (9)
پیوندها
پاسخ:
و او
و او
هیچگاه نخواهد توانست
شب هاے نبودنش را
جبران کند ....
أشکو الیڪ همی و غمی
یاعلی 💔
۱۱ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۲۵
بیقرار
بیقرار
کاری به این ندارم که یه ماهه از همه جا رفتی
فقط این روزا که قدر هزار سال بهم گذشت
مدام یه سوال و از خودم میپرسم
جدی جدی رفتی
جدی جدی دلت برام تنگ نشده ؟
💔😔
پاسخ:
هم جدی جدی رفت
هم جدی جدی رفت
هم جدی جدی اومد و سراغم و نگرفت ...
شاید حتی تو همه این مدت اینجا بوده و
من بیخبر و بیقرار ....
💔😔
۱۷ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۵۵
نون والقلم
نون والقلم
خیالم بود تندیسى طلا از عشق مى سازم
محبت بد ترین اکسیر بود و آهنت کردم...
#bimarefat
پاسخ:
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش ...
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش ...
یاعلی مدد 🚶💔
عشق در دل ماند و یار از دست رفت.
خونه خرابم کرد بابا
خونه خراب ...
بار اولش نبود
اما سخت ترین بار بود
سخت ترین بار
چون تو دستامون و گذاشته بودی تو دست هم
اما بازم خرابش کرد ...
💔💔💔
با بهار آمدی و زرد شدی برگشتی
آمدی جان بدهی، "درد" شدی برگشتی!
چای داغی شده بودم که بنوشی، امّا
آمدی لب نزدی، سرد شدی، برگشتی!