با تو باید ڪہ آرزو ها را پشتِ یڪ شاخہ گل پریشان ڪرد ...
سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۹ ق.ظ
دســتت چرا دوباره پناهم نمیشود
نــوری برای روی سیاهم نمیشود
باران مهـــربانی لبخــندتان چــرا
مهمــان شوره زار نگاهـم نمیشود
از روزگار وصـل تو را خواستم ، نشـد
از او هرآنچه را که بخواهم ، نمیشود
تنها نه توبه های فراوان که هیچ چیز
مرهــــم برای عمــر تبــاهم نمیشـود
این شعـر ها که جای تــو را پر
نمیکند
این شعر ها که پشت و پناهم
نمیشود
مـن آه میکشم عوض این گلایــه ها
چون هیچ یک به خوبی آهم نمیشود
۹۶/۰۵/۲۴