سر و سامانِ دلـم جز به پریشانی نیست ...
يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۲۰ ب.ظ
میرسم آخــر به ســویت یا علیموسیالرضا
مینشینم روبــرویت یا عــلیموسیالرضــا
با دو چشمانم نگاهت میکنم هر روز و شب
تا کنم دل فـــرشِکویت یا علیموسیالـرضا
آخرش خواندی مرا؛شاهِ خراسان از کرم
تا که بستم دل به مویت یا علیموسیالرضا
زائـــرم بارانـــیام ما را بنوشان از کــــرم
جرعه یِ آبی ز جــویت یا علیموسیالرضا
یک بغل وا کردهای از شهرِمن تا شهرِعشق
جـــان فدایِ آبرویت یا علیموسیالرضـــــا
بال میــخواهم گـــشایم بر فــراز گنــبدت
پر زنم در های و هویت یا علیموسیالرضا
پینوشت :
در روزهایی که سخت میگذرند و تلــخ
دلم را به امیدِ دیدارِ روی ماهِ تــو آرام میکنم
تا به یمن میلادِ مبارکت پناهش دهی در آغوشِ مهربانیت مهربانترین امــام
۹۶/۰۵/۰۱