تنـــها پنـــاه ...
چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۴۴ ب.ظ
میکشی از هر طرف ، هر بی پناهی را به طوس
بچه آهــــو کرده ای انگـــار خلق الله را
این بار اگه راهم بدی
اگه دوباره بیــام
حرفی ندارم که بزنم
فقط میخوام بیام سیر نگاهت کنم
و بگم چقــــــدر دلم برات تنگ شده آقا
که برای روزهای بی پناهی و سرگردونی
حرمت بهترین جایِ دنیـــاست ...
ببین چقدر دلم برات تنگ شده
میشه دوباره من و راه بدی حرمت آقـــا ؟؟
۹۳/۱۰/۱۷
کبوترم هـــوایی شدم ، ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بوده که ، منم امام رضایی شدم..
پنجره فولادِ تو ، دوایِ هرچی درده
کسی ندیدم اینجا ، که نا امید برگرده .....
چه جوری از تو دست بکشم ؟ بدونِ تو نفس بکـــشم ؟
تویی که تنها آقـــا دلسوزِ منی
آرزومه دوباره بیام، تو حرمت بدم یه سلام ...
بهونه ی اشکای هر روز منی ....
بی تو میمیــــــــــرم آقــــــــا