یک نفس «هـو» بکش این مُرده پر از جــان گردد...
پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۵ ب.ظ
چشـــم بگشا که بسی
مســـت فراوان گردد
یک نفس " هــو " بکش این مُرده
پُر از جـــان گردد
کنج زندانی و ای کــاش بداننـــد همــه ، به نـــظرکردنت این گوشه گلستـــان گردد
بسته ای سلسله ای از غزل عشــــق به پات ، به تفال زدنی
، زخــــم نمایان گــردد
شــاه، در سامره وقتی که تو باشی بی شک ، باعثِ رونـــقِِ بازار گــــدایان گـــردد
قسمت
کعـــبه نشد عاقبت از دســـت شما ، استلامی کند و باز مسلمــــان گردد
قطره ی آب وضویت بچکد کافـــی هست ، تا که یک عمـــر در این حاشیه باران گردد
کاش بالای
سرم باشی و یاسیـــن خوانی ، تا که جـــان دادنم آن ثانیه آســان گردد
« سید مجتبی ربیع نتاج »
پی نوشت:
میلاد پر برکت هادی الائمه علیه السلام محضر مقدس صاحب الزمان (عج)
و شیعیان حضرتـــش مبارکباد
۹۳/۰۷/۱۷