ایـــن دل ِ تنــــگم ...
به بهونه ی تولــــدتون آقا جان
گـنـبـدت مـــال همــه ، بــاب الجــوادت مال ما
جــای ما پشت در ِمــی خانه باشد بهتـــر اســت
راه دور و پــر از مشقت بود، کوله بارش پــر از ارادت بود
گرچه هر گام ِ او عبادت بود، آرزویش فقط زیارت بود
چقــــدر رود، رو به دریایند، همگی پا برهــنه می آیند
راه بسیار رفته، کم مانده ، گریه ی شوق جای غم مانده
رویِ دوشش فقط علــم مانده، دو قدم تا دم ِحــرم مانده
فلکه آب روبروی حرم ، بر مشامش رسید بوی حرم
ناگهان ایستاد میـــگردد، چشم او مثل باد میــگردد
با همه اعتقاد میـــگردد، پیِ بابُ الجـــــــواد میگردد
عشــــــق شأن نزول آن در بود، اشک اذنِ دخول آن در بود
دمِ در گفت یــا امـــــــام رضــــا
من مریـــــــضم شـــــفا امام رضـــا
سرطانِ مرا امام رضا ، نه... فقط کـــــربلا امام رضا
دمِ در بود که مسافــــر شد، ساکِ خود وا نکرده زائر شد
چند شب بعدِ پنجره فولاد، کربـــــلا خسته از مسیر زیاد
کفش خود را به کفشداری داد... پای شش گوشه تا رسید افتاد
گرد و خاک حــــرم که پاکش کرد، خادمی کنج صحن خاکش کرد.
پی نوشت:
نوشتم که یاد آوری بشه... که میدونم شما هیچ وقت یادتون نمیره ...نوشتم که خودم بدونم.. حال و هوایی و که داشتم.. که با هـــزار امید از باب الجوادتون اومدم.. اومدم و حرفای دلم و گفتم... اومدم و زائرتون شدم.. شما هم .. مث همیشه خوب آرومم کردید.. میدونم بعضی وقتها امید کسی باید نا امید بشه تا اونچه که باید بشه... حالا از راه دور بازم اومدم.. اومدم تا حرفای دلم و بگم.. تا شما آرومم کنی آقا جان...