خوابت و دیدم، دوباره انـــگار که به آرزوم رسیدم
ســــلام اربـــــاب ....حال شما خــــوب است ؟
خیلی منتظر این شب شده ام ، تا برایتان بنویسم
آخر مـــا بـــدهــا که همیشه نمیتوانیم به حضورتان برسیم
مـــا احتیــــاج به بهـــانه داریم
میدانید که اربــــــاب ، ما شب جمعه ها را بهانه میکنیم
شب جمعه را که شب زیارتی شماست ؛ بهانه میکنیم و برای شما مینویسیم
اما امشب با همه ی شب های جمعه ی دیگر فرق دارد، هم تــــلخ است هم شیـــــرین
تــــلخ به خاطر این جدایی چند هزار کیلومتری بین من و شما
تــــلخ به خاطر دلی که گرفته و دلتنگ شماست
اما شیــــرین هم هست اربــــــاب
وقتی یک شب که خوابیده باشی ، خــــواب ببینی یک شبِ جمعه در کربــــلا هستی
خـــــواب ببینی به زیارت اربـــــابت رفته ای
آن هم از همان ورودی ای که همیشه آرزو اش را داری
همین جا را میگویم اربـــــاب
همین ورودی اصلی حریمتان را
همین جا که سر دربِ آن نوشته است : «حُسینٌ مِنّی و اَنأ مِن حُسین»
همیــــن جـــا را میگویم ، همین جا که همیشه ذوق داشتم از آن وارد حریمتان شوم
امـــا
اربــــــاب همیشه همه ی خوبیها قسمت آدم نمیشود
همین که در حرمتان راه پیدا کرده ام همه اش خوبی است ، همه اش لطــــف است
تفاوتی نمیکند از کدام درب به پابوستان مشرف شوم
اما ، خب ، دل است دیگر ؛
انگار این ورودی چیز دیگریست، با دل آدم عجیب بازی میکند
شیــــرین است خوابی که در آن من باشم و شما
و چشمانی که رو در روی این ورودی اصلی به ضریح مبارکتان خیره میشود و خیره میشود و فقط نــــــــــــگاه میکند...
انگار در خوابم هم میدانستم برای بار اول است که از این ورودی به حرم مشرف شده ام
راستی میشود ارباب شب جمعه ای دیگر مرا به حریمت راه بدهی؟
از هر کجا که خودتان میخواهید
میشود دوباره خــــوابتان را ببینم؟
میشود دلــــــم را آرام کنید؟
میشود دل آرامم بمانید اربـــــاب ؟؟
پی نوشت:
دلـــم گرفته، دوباره این شبا برا حرم گرفـــته
میبینی بازم ، چه جوری روز و شبــم و ازم گرفته
دوای دردم، ایندفعه که بیام دیگه بر نمیـــگردم
مثل همیشه ، بزرگی کن اگه که من جوونی کردم...
عززززززیزم . . . :)
ان شاا... ب زودی کربلایی شی ....
زده ب سرم .... هوای حرم .....
ب عشق ضریح تو در به درم ......
خدای کَرَم ...... شکسته پرم
پرم بده تا ... کربلا بپرم ..........
+ دیگه روی ناله از دوری حرمم نیست.........