حوّل حالنــا ؛ مـــــــادر
دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۴۱ ب.ظ
بانوی دوعالم ، چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
از خودت مهربانتر سراغ ندارم ، مـــــــادر
پس به شما پناه می آورم
مادر همیشه از گناه فرزندش میگذرد
مادر همیشه همه ی فرزندانش را دوست دارد
حتی اگر به روسیاهی من باشد
پس امیدم را نا امید نکن
بگذار باز هم مـــــــادرخطابت کنم
دست نوازشت را بر سرم بکش تا ...
تا حداقل از این روسیاه تر نشوم مـــــــادر
دلم غم دارد
دلم قدر تمام دنیا غم دارد
دشواری عزایت به جای خود
که خودت میدانی فاطمیه همیشه برایم سنگین بوده است
اما
دلم جور دیگری غم دارد
میشود غم های دل دخترت را بتکانی؟
میشود روزی امسالم بغض نباشد؟
اشک نباشد؟
حسرت نباشد ؟
میشود امسال کمی سفارشی برایم دعا کنی مـــــــادر؟؟
میشود مادری کنی تا دست خالی برنگردم ؟
پی نوشت :
۹۳/۰۱/۰۴