نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانـــو، چه خوب شد که دوباره کبوترم، بانـــو
نشسته ام بنویسم مرا به قم ببری، دو هفته ای شده اصلا نمیپرم، بانـــو
نشسته ام بنویسم مرا رهـــا نکنی ، که بی تو راه به جایی نمیبرم، بانـــو
مسیح نیز مریض مرا علاج نکرد، ولی به لطـــف تو امروز بهترم، بانــــو
امـــام زادهی موسی بن جعفری، خانــــم، غلامزادهی موسی بن جعفرم، بانــــو
سلام بانوی خیرات، بانوی برکات
هزار بار بر این خیر مقدمت صلوات
کریمه سفرهی نان را بدست تو دادند، همیشه روزی مان را بدست تو دادند
چگونه دل نگران قیـــــامتم باشم، دل منِ نـــــگران را بدست تـــو دادند
کلید قفل حرم را بدست ما دادند ،کلید قفل جنان را بدست تــــو دادند
قلمروی تو خلاصه نمیشود در قم، همه زمین و زمان را به دست تو دادند
نجات مردم قم دست "میرزای قمی" است،نجات هر دو جهان را بدست تو دادند
نگاه ما همه بر آفتاب محشر توست
دخیل ما همه بر رشته ی معجر توست
پی نوشت:
بانوی کریم.. شه بانو.. مهربانو.. ماه بانو... نشسته ام بنویسم مـــرا رها نکنید... نشسته ام بنویسم دلــم شکسته شده... چه خوب شد که شدید تاج بر سرم بانـــو... نشسته ام بنویسم به شما محتاجم... به هوای حرمِ کرببــلا ....
میلاد بانوی مهر و مهربانی و روز دختـــــر مبارکباد