دو قدم مانده به خورشیـــد ...
گوشه ی صحن دم عید دلم می لرزد ، من و یک عالمه تردید، دلم می لرزد
بادی از سمت حرم قصد وزیدن دارد ، بی سبب نیست که چون بید دلـــم می لرزد
لرزه افتاده به جان در و دیوار ولی ، زلزله نیست، نترسید، دلـــــم می لـــرزد
می روم سمت حرم دست به سینه اینبار ، دو قدم مانده به خورشیـــد دلــــم می لرزد
هرچه از زائر خود دل ببری میچسبد ، چقدر در حرمت دربه دری میچسبد
چقَـــدَر در حرمت مست زیاد است ببــــین ، چقَـــدَر دور و برت دست زیاد است، ببیـــــن
زائرانت به کرامات تو عادت دارند ، همه یک جور به این خانه ارادت دارند
روزهامان همگی با کَرَمت می چرخند ، زائرانت چقدر با عظمت می چرخند
ابر و باد و مه و خورشید همه رقص کنان ، چند قرن است که زیر علمت می چرخند
تا قدم رنجه کنی بر سر ما یک عمر است ، چشم هامان به هوای قدمت می چرخند
حاجیانی که به حج رفتنشان جور نشد ، چه غریبانه به دور حرمت می چرخند
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گشتیم ، یار در مشهد و ما گرد جهان می گشتیم
*** میلاد امام مهـــــربانی ها بر همگان مبارک ***
سلام اجی.
خـــــیلی شعر زیبایی بود ...
هر بیتش ب یی سبکی قشنگ بود.
زیر سایه حضرت سلطان انشالله سالم و شاد باشین.
میلاد مبارک دلتون.